سه روز رفته بودم مناطق مرکزی ایران تا طی راندن بیش از 1200 کیلومتر یک ماشینو تست کنم
تو تست کلی جاهای بامزه رفتم و کلی اتفاقات جالب افتاد البته بعد از نوشتن مقاله این تست خودرو و چاپش، اونو احتمالا به عنوان
معدود مطالب خودرویم که تو وب لاگم نمی ذارم اما این بار می ذارم
ولی گذشته از این ،یک اتفاق باحال افتاد
من تو این تست خودرویی رو آزمایش می کردم که از طرف کارخونه حدا اکثر سرعتش 170 کیلومتر ذکر شده بود اما با خودرو تا سرعت 210 کیلومتر در ساعت داشتم رانندگی می کردم که خودرو به یک پیچ رسید چون احساس می کردم خودرو مثل پر کاه شده پامو رو ترمز گذاشتم و سرعت خودرو به حدود 140 کیلومتر رسید پیچو رد کردم که یکهو موتور ماشین خاموش شد
چون ترمز خودرو از نوع ضد قفل بود لطف کرد و در سرعت 120 از کار افتاد حالا داشته باشین سه تا کامیون پشتم بود یکیم جلوم
یک لحظه نمی دونم چی شد که یک یا حسین گفتم چون فرمون ماشین هم رفت تو حالت نیمه قفل و من تنها ترمز دستیو داشتم ترمز
چون ترمز خودرو از نوع ضد قفل بود لطف کرد و در سرعت 120 از کار افتاد حالا داشته باشین سه تا کامیون پشتم بود یکیم جلوم
یک لحظه نمی دونم چی شد که یک یا حسین گفتم چون فرمون ماشین هم رفت تو حالت نیمه قفل و من تنها ترمز دستیو داشتم ترمز
موتوریم قطع شده بود پس با دنده معکوسم نمی تونستم سرعتو کم کنم تازه مونده بودم بین سه دیواره متحرک آهنی عقبم که نعره
کشان می خواستن انگاری ماشین کوچیک منو بخورن و یک کامیون جلوم بود که داشتم تشریفمو می بردم زیر چرخ های گندشون
در این زمان تنها راه کند کردن خودرو با ترمز دستی بود اما اگه یک هو ترمز دستیو می کشیدم ماشین مثل فرفره ملق زنان می
رفت تو دل کامیون جلوی پس آروم ترمز دستیو کشیدم تا سرعت خودرو کم بشه بعد پشت سر هم و به صورتی که ترمز های قفل
نکنند ترمز دستیو می کشیدم و ول میکردم نمی دونم چی شد نرفتم تو دل کامیون جلوییم نمی دونم چی شد که اون سه تا کامیون
نیومدن روم تمام این اتفاقات تو چند ثانیه اتفاق افتاد و بعدشم دیدم کنار جاده زنده ام و ماشینم چیزیش نشده
تو این زمان احساس کردم دست هام می لرزه