خودرو ما به نزدیکی مرز ترکیه با سوریه رسیده بود کمی که گذشت در یک کیلومتری مانده تا مرز تعداد زیادی کامیون صف کشیده بودنند و اماده ورود به خاک ترکیه می شدنند اما مراحل گذر از مرز برای کامیون ها گاه تا چند شبانه روز طول می کشید تمام کامیون ها به دقت در مرز چک می شدنند اما برسی خودرو ما تنها چند دقیق طول کشید و بعد از مدت کوتاهی از مرز ترکیه رد شدیم و بعد خروج در بین مرز دو کشور ترکیه و سوریه جاده دو کیلومتری وجود داشت بعد از طی این جاده ما به مرز بانی سوریه رسیدیم اما درست انگار از بهشت وارد جهنم شده ایم وقتی وارد اتاق چک پاسبورت شدیم محیطی مانند مردشور خانه با سنگ های سفید با مردانی کثیف وبا لباس های نظامی کهنه و دمده و نامرتب در جلوی ما بودنند مرزبانانی که به غیر از زبان عربی هیچ نمی فهمیدنند و به سختی می شد، با ان ها ارتباط برقرار کرد در مرزبانی سوریه در ان ساعت تنها ما و یک ترکیه ای حضور داشت محلی که حدودا 6گیت داشت که پشت ان افسران خموده شلخته پشت کامپیوترهای ای بی ام قدیمی به کندی کارشان را انجام می دادنند افسران حزب بعث که ته مانده های جهان سوسیالیستی بودنند
درست بود نمونه یک شوروی یا کره شمالی عربی پیش روی ما بود
افسرانی که یک سوال را به عنواین مختلف می پرسیدنند و ما با عربی بسیار ضعیفمان دستو پا شکسته جواب می دادیم کمی زمان گذشت سوالات بیشتر شد و ماه دیگر هیچ چیز از عربی حرف زدن ان ها متوجه نمی شدیم تا انکه مردترک ،کنارمان امد و برای ما جملات را از ترکی به عربی ترجمه کرد
اما باز هم افسران کار را به ارامی وسواس انجام می دادند یاد چند روز قبل در فرودگاه مهراباد افتاده بودم پیش خودم می گفتم بازم بچه های گذرنامه ایران پنچ دقیقه حداکثر کارشان طول می کشد نه چندساعت یک ساعت گذشت و ما هنوز در چک گذرنامه بودیم یاد اهنگ پت و مت افتادیم و با هم ان را زمزمه کردیم و خندیدم و افسران متعجب به ما نگاه می کردنندنوبت به چک مدارک ماشین رسید افسر نوع ماشین مارا پرسید گفتیم کرایسلر اما نمی فهمید نند ،چند دقیقه ای طول کشید که به ان ها بگویم کرایسلر چیست
دو ساعت بعد مراحل چک گذرنامه و مدارک ماشین تمام شد و ما وارد خاک سوریه شدیم جاده شام پیش روی ما بود
ادامه دارد
درست بود نمونه یک شوروی یا کره شمالی عربی پیش روی ما بود
افسرانی که یک سوال را به عنواین مختلف می پرسیدنند و ما با عربی بسیار ضعیفمان دستو پا شکسته جواب می دادیم کمی زمان گذشت سوالات بیشتر شد و ماه دیگر هیچ چیز از عربی حرف زدن ان ها متوجه نمی شدیم تا انکه مردترک ،کنارمان امد و برای ما جملات را از ترکی به عربی ترجمه کرد
اما باز هم افسران کار را به ارامی وسواس انجام می دادند یاد چند روز قبل در فرودگاه مهراباد افتاده بودم پیش خودم می گفتم بازم بچه های گذرنامه ایران پنچ دقیقه حداکثر کارشان طول می کشد نه چندساعت یک ساعت گذشت و ما هنوز در چک گذرنامه بودیم یاد اهنگ پت و مت افتادیم و با هم ان را زمزمه کردیم و خندیدم و افسران متعجب به ما نگاه می کردنندنوبت به چک مدارک ماشین رسید افسر نوع ماشین مارا پرسید گفتیم کرایسلر اما نمی فهمید نند ،چند دقیقه ای طول کشید که به ان ها بگویم کرایسلر چیست
دو ساعت بعد مراحل چک گذرنامه و مدارک ماشین تمام شد و ما وارد خاک سوریه شدیم جاده شام پیش روی ما بود
ادامه دارد
این دفعه دوستان کم نوشتن تا راحت تر بشه خوندش راستی برای دیدن عکس هایی از شام به وب لاگ عکس من به این ادرس مراجعه کنید
http://aminazad.photoblog.com/
http://aminazad.photoblog.com/
No comments:
Post a Comment