Saturday, February 24, 2007

همای ایرانی کجاست






هیچوقت یادم نمیره که وقتی فیلم های آرشیوی جام جهانی زمانی که ایران تو اون شرکت کرده بودو می بینم چیزی که برای من جالب بود تبلیغ دور زمینه که متعلق به هما، هواپیمای ملی ایرانه همون اسمی که حتی بعد از انقلاب حتی با وجود تغییر خیلی اسم ها تغییر نکرد و اون هواپیمایی ملی ایران مخفف هما بود و برند و نشان بسیار زیبا اون که برگرفته از تخت جمشیدم بود تغیر نکرد هواپیمایی که زمانی از بهترین خطوط هواپیمایی دنیا بود و در بهترین خیابان های جهان مثل شانزلیزه دفتر داشت الان به شدت داغون شده اونم برای مدیریت غلطه ،همون مدیریتی که توش تعهد بر تخصص اولویت داره
راستی این عکسی که گذاشتم دفتر ایران ایر در شانزلیزه است معروف ترین خیابان اروپا که تنها ایرفرانس توش دفتر داره حتی دفتر لوفتانزا در خیابان بقلیشه اما این دفتر الان با طراحی دکور بسیار بد در حالی که می تونسته تبلیغی برای ایران باشه الان تبدیل شده به ضد تبلیغ و مایه ابروریزی
راستی این عکسم مال شروع کار هماست، زمانی که فرودگاه منطقه مرکز ارتباطیه خاورمیانه بود نه مثل الان که این عرب ها برای ما شاخ شدن شاید فکر کنید به خاطر تحریم هما انقدر بدبخت شده ،البته تا حدودی درست ه اما در همین شرایط ماهان ایر تنها به خاطر مدیریت بهتر هنوز هم خدمات بهتری داره هم هواپیمای بهتری چون مدیراش مدیر ترن البته بازم بگم تو تمام ایر لان های جهان هنوز دوتا چیز هما تکه یکی خلباناش و یکی غذاهاش هاش
من شاید تا حالا بیشتر خطوط هواپیمایی دنیارو به غیر امریکایی هارو سوار شدم کی ال ام ترکیش، مالزی ایرلاین،الیتالیا و.. هواپیامارو به طرز وحشتناکی مثل توپ به زمین می کوبن حالا اگه به جای هواپیماهای نو اونا هواپیما داغون ایران ایر دستشون بود حتما چر خ ها در می رفت البته لوفتانزا و ایر فرانس از نظر خلبان ها در حد هما هستن
اما کترینگ اونا خیلی بده به عنوان مثال این دفعه که داشتم می رفتم ایتالیا هم ایر فرانس روتست کردم وهم الیتالیارو سفر من ساعت دو صبح از تهران شروع و به ساعت یک در ایتایا و سیسیل ختم شد ایر فرانس که صبحونه فقط املت داد بعد که سوار الیتالیا شدم که از پاریس برم رم دوباره صبحانه اونم به اندزه تنها یک بیسکویت خوردم از رم که می خواستم برم سیسیل که حداقال یک ساعت راه بود گفتیم حالا دیگه یک ناهار می دن اما تنها یک لیوان اب پرتغال دادن در حالی که اگه همین مسیرو با هما می رفتین حتما کلی خوراکی می دادن
چقدر ناراحتم که امارات ایر لاین یکی از بهترین خطوط هوایی دنیا و جای هما رو در خاورمیانه گرفته اونم تنها به خاطر مدیریت مزخرف اقایون، راستی یادم رفت بگم امروز روز تاسیس هما بود درست 45 سال پیش

Wednesday, February 21, 2007

آش سوخته و دهن نخورده

این جمله رو(آش سوخته و دهن نخورده ) امروز یکی از دوستام به اسم بهزاد که تازه رفته بود امریکا برای تهیه گزارش بهم گفت وقتی بهش گفتم شنیدم کلی خوش گذشته گفت نبابا مردم همش ظاهر می بینن بدبختی های خبرنگارو نمی بینند بعد یادم افتاد سال قبل که رفته بودم نمایشگاه خودرو فرانکفورت و از اونجا رفتم فرانسه برای یک کنفرانس خبری بعدشم رفتم ایتالیا برای تست خودرو که همه این اتفاقا تو سه روز افتاد و منم بیشتر از بیست خبرم ارسال کردم تهران و عملا له شدم کلا در طول سه شبانه روزم 6 ساعت خوابیدم چون صبح ها خبر تهیه می کردم شبا امده می کردم و می فرستادم تهران وقتی که برگشتم همه می گفتنند به به اقای مارکو پولو خوش گذشت یعنی اینو که می گفتن می خواستم با سر برم تو دیوار البته بگم چنتا دوست ایرانی که با ما من بودن بهشون بد نگذشت خبر چی بود همش دنبال حال بودنو چه ابروریزی که تو جمع خبرنگارای خارجی نکردن یادمه ساعت هشت صبح رسیده بودیم فرانکفورت که به سرعت رفتیم نمایشگاه که کار شروع شد من باید تقریبا به تمامی سالن ها سر می زدم و از بیشتر خودروها گزارش تهیه کنم و شرکتهایی هم که تو ایران کار می کردن مثل بنز و رنو پزو تو اولویت بودن یادمه لباسم ابی کم رنگ بود انقدر فعالیت کرده بودم ابی پرنگ شده بود چرا...... چون خیس عرق شده بودم یک کوله پشتی پشتم بود که پر سی دی شده بود و حدودا سه کیلیویی وزن داشت یک دوربین دستم بود یک لب تابم روی دوشم تو اون مدت تو چنتا کنفرانس خبریم شرکت کردم تو نمایشگاهم چیزهای جالبی دیدم از خودرویی که تویوتا ساخته بود و یک نفره بود و خودروهای تقویت شده و از همه جذاب تر غرفه بنز بود که یک ساختمان چهار طبقه بود و انقدر اطلاعات فنی ازش اوردم که هنوزم خیلی هاشو نفرستادم مورد جالی تر این بود که سه روز اول مختص خبرنگارا بود که حدود دوازده هزار خبرنگار و کارشناس تو اون سه روز امده بودن و جنگ خبری به شدت بین شبکه های و مطبوعات مختلف درگیر بود
مقایسش می کنم تو ایران که می بینم چقدر ارزش خبرنگارا چون افکار عمومی بی ارزشه پاینه اتیش می گیرم خبرنگارای تخصصی تو نمایشگاه بودن که مهندسان کامل خودرو بودن جالبتر اونه که بخش های علمی تخصصی تو مطبوعات دنیا مهمه که یکیش خودروه اما تو ایران اصلا مهم نیست فرقی هم بین رسانه های اینور اب ایرانی و اونور ابیشم نداره چرا که متاسفانه ماها فقط قیافه روشنفکری می گیریم اما از دانش خبری نیست بگذریم وقتی برگشتم دیدم خیلی ها از بچه های ایرانی بیشتر از مانکن های نمایشگاه عکس گرفتن نمی گم این کارا بده اما می گم ماها چون تو محدودیت بودیم و فرهنگمون ضعیف شده شور همه چیزو در می یاریم اینم یک نمونه از عکس بچه از مانکن هاگرفتن
البته بگم شرکت های کار درست که خودروهاشون توپ بود مثل بنز و لامبورگینی مانکن های سنگینی داشتن ولی شرکت های نه چندان مطرح تر برای جذب مخاطبان از مانکن های استفاده می کردن که خوب مثل این عکس بودن
بگذریم سوار هواپیما شدیم و امدیم پاریس شبم من تا صبح خبر فرستادم تهران روز بعدم برای تهیه گزارش رفتیم جزیره ساردینا در ایتالیا
این جزیره که در جنوب ایتالیاست از زیباترین نقاط اروپاست دریا و جنگل و کوه به هم پیوند خورده و دریای مدیترانه هم کولاکه

حالا بشنوید که موقع تست خودرو همه بچه ها ایرانی به غیر دو نفر غیب شدن چون که اون جزیره سواحل لختی ها داشت
منم که پاستوریزه ام و عشق خودرو زدم تو کار تست ماشین ولی الان که یادم می یاد می بینم چه دیونه بازی های که در نیاوردم یک هو در حالی که سرعت خودرو صد کیلومترر بوده پامو می ذاشتنم روی ترمز تا ببینم ترمز ضد قفل ماشین خوب کار می کنه یا با سرعت 120 کیلومتر می پیچیدم یا با ماشین تو خاکی دستی می کشیدم

شب که برگشتم دیدم یکی از برادران که تو ایران جانماز برامون اب می کشه و به دخترا اینجا نگاه نمی کنه اونجا شب با وضعیتی عجیب اومده بود پیش ما و می گفت یافتم یافتم ما گفتیم چیو گفت ساحل لختی هارو یافتم شبم بگذریم که سر سفره که همه جور غذا بود ولی جلو خبرنگارا کشورهای دیگه، یکی از بچه ها انقدر بشقابشو پر کرده بودو ابروریزی شد که ما چشماون داشت در می یومد گفتیم چرا انقدر زیاد بهمون گفت اینجاست که می گن کلو وشربو وتسرفو که معنی فارسیش می شه بخوردید و اسراف کنید صبح که می خواستیم بریم یک ابروریزی دیگه شد چون بچه ها حوله ها و مایو هتل بلند کرده بودن جالب ترش می دونید چی بود تو هواپیما پشت سر یکی از این اقایون رفتم دست شویی دیدم هیچی نه صابون مایع نه کرم نه عطر داخل توالت نیست وقتی برگشتم دیدم یکی از این دوستان بلندشون کرده بگذریم فکر کنم کل این بی کلاس بازی ها بخاطر اینه اینجا ادم ها چون مجبورن در ایران نقش بازی کنند ا چند شخصیت دارن اینجا جا نماز اب می کشن و اونجا ... فقط ای کاش همه همون جوری بودیم که هستیم حیف که چاپلوسی و تظاهر شده کار ما

Saturday, February 17, 2007

هویت





الان که دارم این مطلبو می نویسم ساعت چهار صبحه، حدود یک هفتست که دارم روی یک گزارش کار می کنم تا حالا چنین وقتی روی یک کار نذاشتم اما نتیجه قطعا بهترین کارم می شه، هنوز کمی از گزارش مونده که تا فردا تمام میشه
می خواستم برم بخوابم ولی گفتم این مطلب که می خواستم تو وب لاگ بنویسم تا از ذهنم نپره ، پس حالا یک دو سه شروع
امروز بعد از یک روز عصاب خورد کن که سر کار از دست دو تا ادم عوضی کلی حرص خورده بودم زدم بیرون موبالمو خاموش کردم و رفتم استخرو بدنسازی تو سالن داشتم رکاب می زدم که دوستم بهم گفت پشت لباس اقا هرو نگاه اصلا چی نوشته به انگلیسی من که مطمئنم اگه فارسی بود عمرا، طرف پیراهنو تنش نمی کرد، منم کلی باهاش بحث کردم که حروف انگلیسی از نظر گرافیکی جذاب ترند و اینم حرف اکثرا کارشناس های گرافیکه بازم دوباره تو این بحث ها بودم که ذهنم رفت به چند روز پیش که داشتم با یکی از دوستام تا صبح چت می کردم و موضوع بحث والنتاین بود اون بهم می گفت ولن تاین بده چون غربیه و من می گفتم صرفا غربی بودن دلیل بد بودن نیست و بهش گفتم ما باید فرهنگ های بد خودمونو کنار بذاریم و خوب هاشو مثل نوروز و یلدارو نگه داریم فرهنگ های خوب غربو که به ما می خورو بگریم و با فرهنگ خودمون مطابقت بدیم اما اون می گفت تو انقدر خارج رفتی غرب زده شدی ما هم جشنی مثل ول نتاین داشتیم که از بین رفته چرا احیایش نمی کنیم منم گفتم ..
بگذریم به نظر من الان دنیای رقابته و آزادیه و هر کی بهترین کالارو بده برندست حتی اگه فرهنگ باشه مثل ولنتاین که کلی تو ایران گرفته اما حتی جایی که ما فکر می کنیم ضعیفیم ممکنه قدرت داشته باشیم یادتونه درباره گرافیک و زبان فارسی گفتم یک عده طراح لباس ایرانی با کلمات فارسی مد های جدیدیو طراحی کردن که مورد استقبال خارجی ها قرار گرفته






اره اینههههههههه اگه ما با جهان همگام باشیم و بده بستون داشته باشیم می تونیم فرهنگ مدرن ایرانی خلق کنیم مگرنه فاتحه فرهنگ ما خوندست
راستی گذشته از این حرف های فلسفی امروز باشگاه و استخر رفتن کل حالمو عوض کرد وقتی رفته بودم استخر هیچکی تو استخر نبود بخار اب، فضای خیالیو به وجود آورده بود آب داشتف سبکم می کرد و همه چیزو به ارامش تبدیل شد درست اینجا بود که یاد صحنه فیلم ابی که توش پینوش بازیگر معرف فرانسوی بازی می کنه افتادم که اون تو فضایی مثل امروز من و در شنا داشت سعی می کرد غم شوهرشو فراموش کنه
واقعا که اب جادو می کنه فکر کنم برای همینه که در سنت ایرانیم مقدسه

Thursday, February 15, 2007

روزهای افتخار



امسال حدودهای خرداد ماه رفته بودم جمهوری اذربایجان برای افتتاح خط سمند اما راستی چرا الان دارم این مطالب رو می نویسم چون داشتم البوم های خودمو تو کامپیوتر می دیدم که دیدیم یک سری عکس های باحال دارم یکسریشم از اذربایجان بود، بگذریم
وقتی داشتم عکس هارو می دیدم به این عکس رسیدم یادمه وقتی داشتم این عکسو می گرفتم تنم به لرزه افتاده بود و یک بغض عجیبی تو دلم افتاده بود یک حالت عجیب مثل افتخار عشق باور کنید خیلی حس قشنگی بود واقعا برام جالب بود که یک خودرو ایرانی داشت

پیوند می داد گذشته نه چندان دورو،






خط که راه افتاد من تمام سعیمو کردم برای پوشش اخبار اما باید با احتیاط و بی طرفی رفتار می کردم تا محکوم به تبلیغات چی نشم و تا جایم که می شد ایرادات طرحو، رو می کردم تازه اینجا بود که فهمیدم ماها یک ایراد بزرگ داریم و اون اینه که انگار دوست نداریم پیشرفت کنیم انگار خودمون می خوایم امیدو بکشیم چرا. واقعا چرا مگه یادمون رفته نامیدی تیر شیطانه جالبیش می دونید چی بود ترک های ترکیه داشتن تمام سعیشونو می کردن که اذربایجان هایی که جز ایران باستان بودنو به سمت خودشون بکشن بگذریم همین ترکیه ها حتی مولانارو هم مال خودشون می دونند اما سمند و یک محصول صنعتی داشت مارو به هم پیوند می زد
به نظر من این کارها اگه حتی اولشم با زیان اقتصادی د باشه بعدش منفعته جالب بود تو اونجا کلی از مردم اسمشونو برای گرفتن سمند

نوشته بودن شاید چون ایرانی بود








کارخانه سمند تو شاماخی قرار داشت یک مکان زیبا که نزدیک خاقان بود جاتون خالی یک سرم من رفتم خاقان و مزار خاقانی شاعر بزرگ ایرانی مزار نظامی گنجوی هم همون نزدیکا بود و اینجا بود که این سوال دوباره تو ذهن من پر رنگ شد چرا این شاعرهای اذری هیچ شعری به زبان اذری ندارن یعنی تو اون زمان در منطقه اذربایجان زبان فارسی غالب بوده


بعد سوار سمند شدیم که رانندش تاتار بود بهش گفتیم انگلیسی بلدی گفت نه من فقط ترکی و روسی بلدم ما هم تا اونجا باهاش به زور با



یکمی ترکی که بلد بودیم و زبان اشاره سخن گفتیم
وقتی هم شب رسیدیم باکو داشتیم از خستگیمی می مردیم ولی با بچه ها رفتیم بولینگ بازی کردیم


راستی درباره باکو بگم که این شهر معماری زبامان کمونیستی داره در بخش قدیم که ادمو یاد فیلم های جنگ سرد می ندازه و یک قسمت داره که مدرن سازه و ترکیه ها ساخت ساز توش راه انداختن
مردم اذری هم خیلی خون گرم هستن و کلا مردم زیبایی هستن که بسیار مهربان و درست کارنند یادمه دوربینمو یک مکانی جا گذاشتم یکی از اون ها افتاد دنبالم تا دوربینو به من بده در کل دزدی در این کشور کمه و مردمشم مردمه عشق و آوازند البته فاصله صد ساله جدایی از ایران سبب شده تفاوت هایی با ما ایرانی ها هم داشته باشن البته باید بگم سطح زندگی زیاد بالا نیست و تا ازادی های مدنی هم فاصله زیادی دارنند ولی مردمش با این حال بسیار شاد تر ازمردم ایران به نظر می رسنند و زندگی اونا هم بعد از بیرون اومدن از استبداد کمونیستی خیلی بهتر شده
البته مردم اذربایجان نسبت به ایرانی ها خیلی تنبل تر هستن و از طرفی شل ول تر و از طرفی زن ها هم کارهایی مانند نظافت شهر و رفته گریو انجام می دادنند که برای من خیلی عجیب بود




از غذاهاشونم بگم که شباهت زیادی به ما دراین زمینه دارن و شما از نظر غذایی بهتون بد نمی گذره آاش دوغشون باحاله از طرفی یک اش عدس دارنند که خیلی خوش مزست
کشور اذربایجان از نظر طبیعی هم کشور زیباییه البته کنار دریا با توجه به فعالیت های نفتی بسیار الوده شده



راستی اینم مال زمانی که من تو فرودگاه بودم و داشتم این کشورو ترک می کردم یادش بخیر


Saturday, February 10, 2007

بهترین عکس های سال 2006



خوب من به عکاسی علاقه دارم و اخبارشو دنبال می کنم ولی عجیب ترین خبر برای من برنده شدن این عکس در جایزه وورد پرس فوتو بود باور کنید اصلا نمی فهمم چرا بین این همه عکس خوب این عکس انتخاب شده
اما شرح عکس و عکاسش اینه که
هیئت داوران جشنواره كه در آمسترادم (هلند) است بهترین عكس‌های خبری سال ۲۰۰۶ را برگزید
مقام اول جشنواره عكس آمستردام را عكاسی به نام "اسپنسر پلات" كسب كرد كه چند دختر و پسر لبنانی سوار بر یك سواری روباز را نشان می‌دهد كه در بیروت مشغول دیدار از خرابه‌های جنگ تابستان گذشته میان اسراییل و لبنان هستند. جایزه پلات ده هزار یورو و یك دوربین پیشرفته كانون است
امسال، ده بخش مختلف این جشنواره كه در فاصله ۲۷ ژانویه تا ۸ فوریه برگزار شد شاهد رقابت ۴۵۰۰ عكاس از ۱۲۴ كشور جهان بود. از این عكاسان مجموعا ۷۸ هزار عكس به جشنواره رسیده بود. هیئت داوران جشنواره در نهایت، ۵۸ عكاس از ۲۳ كشور را به عنوان عكاسان برتر سال ۲۰۰۶ برگزید. عكس‌های این برندگان در غالب یك نمایشگاه در چندین كشور جهان به نمایش درخواهد آمد
جشنواره "سازمان عکس خبری جهان” علاوه بر نمایشگاه عكس‌های برگزیده ۲۰۰۶، دو نمایشگاه دیگر هم برگزار می‌كند كه یكی از آنها منحصرا به عكس‌های اسپنسر پلات اختصاص دارد. موضوع نمایشگاه سوم پیامدهای گرم شدن هوا در آفریقا خواهد بود و عكس‌های عكاسان این قاره را در زمینه مزبور به نمایش خواهد گذاشت
جشنواره "سازمان عکس خبری جهان" كه امسال پنجاهمین دور آن برگزار شد در میان كارشناسان و صاحبنظران عرصه عكاسی وزن و اهمیتی همچون جشنواره اسكار در عرصه فیلم دارد. ریاست هیئت داوران جشنواره امسال را "مایكل مك‌‌نلی" از روزنامه "نیویورك تایمز" به عهده داشت. ۱۱ عكاس و صاحب نظر در زمینه عکاسی از كشورهای فرانسه، هلند، آمریكا، زیمبابوه، آرژانتین، مكزیك، انگلستان و ... دیگر اعضای این هیئت را تشكیل می‌دادند
سال ۲۰۰۳ جایزه دوم عكس تك جشنواره عكس آمستردام به كاری از عطا کناره، عکاس ایرانی اهدا شد كه نمایی از فاجعه ناشی از زلزله بم را نشان می‌داد
راستی اینم باقی عکس ها

























عکس های بیشتر در




http://www.worldpressphoto.com/index.php?option=com_photogallery&task=blogsection&id=17&Itemid=146&bandwidth=high

Wednesday, February 7, 2007

خسته ام من








الان خسته ام خیلی خسته روز سختی داشتم تازه خیر سرم چقدر منتظرش بودم امروز مدل جدید سمند پرده بداری بشه صبح زدم از خونه بیرون یکهو ریسونا بیگی زنگ زد ساعت پنج باید با هیات دولت به عنوان خبرنگار شیفت بری کردستان گفتم پدرت خوب مادرت خوب من که اولا خبرنگار صنعت خودرو هستم و امروزم برنامه دارم ساعت دو، مدل جدید سمندو معرفی می کنند گفت به من چه و خلاصه من پیش خودم گفتم در حرکت عجیب خودمو از وسط اون برنامه می رسونم به فرودگاهالبته بیگی جانمان گفت هنوز برنامه صد درصد نیست و از ریاست جمهوری با هات تماس می گیرن منم با امیر پورمند عکاس خوبمون رفتم برنامه ایران خودرو راننده تاکسی هم تا اون جا چون می دونست خبرنگاریم کلی کلمون خرد تا من باشم از ایسنا تاکسی نگیرم تا بعد رسیدیم ایران خودرو سالن تاریک بود و روی سمند جان من یک پرده انداخته بودن اره جان دلم بگه که سمند چادری شده و قرار وزیر صنایع اسلامی چادرو از سر سمند برداره اول دوباره جناب حیاتی گوینده معروف تلوزیون رفت رو سن ولی انقدر اشتباه می کرد که حال همرو بد کرد بگذریم که عکاس های زیادی اومده بودن و چقدر شلوغ کرده بودن از طرفی ملت که حس عکاسی گرفته بودن با موبایل جای عکاسای حرفه های را پر کرده بودنند بعد هم طبق زدن ها و بی برنامگی ها ادامه داشت فیلم نمایش نمی دادن و اقای حیاتی می گفت اماده نیست یکهو یکی می دوید و می گفت فیلم امادست بعد از سخنرانی های معمول، منطقی و وزیر صنایع در برداشتن چادر سمند همت کردنند و عکاسا کلی شلوغ کردن و سمند پرده برداری شد بعد در اقدامی عجیب خبرنگار های صدا سیما که من اصلا به خاطر اخلاق بدشون و غیر حرفه ای بودن قبولشون ندارم حوس کرد رو سن و وقتی برنامه هنوز تموم نشده بود مصاحبه بگیره اما اقای حیاتی که در حین گویندگی یک شرکت تبلیغاتی داره از اقدام همکارش ناراحت بود و مدام تذکر می داد ولی کی بود که گوش بده منم همش ساعت نگاه می کردم تا دیر نشه و به فرودگاه برسم در بین مدیرای ایران خودرو که از گزارش فنی من از این ماشین ناراحت بودن شروع به نوازش من کردن در این بین مدیر روابط عمومی ایران خودرو در شوخی شهرستانی بامزه خودش، محکم با مشت زد تو شکم بنده جالب بود بعد رفتیم بازدید خطوط و من هنوز دل تو دلم نبود که از پرواز جا نمونم بعد هم زنگ زدن که برنامه کنسل شده بعدشم من زیر بارون با مدیر عامل ایران خودرو مصاحبه گرفتم اما روحم از این همه بی برنامگی و اینکه ......بگذریم الان روحم خستست خیلی خستست راستی این عکس های نه چندان جالب منو که دیدید بهتر عکس های استاد امیر پورمندم ببینید
امیر با سلمانزاده عکاس فارس کل انداخت و وقتی اومدم تو خونه عکس های جفتشونو دیدیم گفتن دم امیر گرم کلشو خوابوند راستی اگه حال داشتید این گزارش منو هم بخونید
http://www.isna.ir/Main/NewsView.aspx?ID=News-872144
راستی کامنت بذارید بی معرفتا

Saturday, February 3, 2007

خانه اوهام



صبح با آرش زدیم بریم بیرون صبح خیلی زود ما باید یک روزه تمام مرکز تحقیقات رنو رو بازدید می کردیم شب من و آرش راهبر که کارامونو انجام داده بودیم گفتیم نشد که اومدیم مسافرت ولی همش شد کار و شب شروع کردیم به قدم زدن تو خیابان ها انقدر راه رفتیم تا ساعت شد سه من انقدر راه رفته بودم کف پام تاول زده بود دیگه داشتیم از خستگی می مردیم که این ساختمون دیدیم اول فکر کردیم خوابم یا از خستگی قاطی کردم اما ساختمونه واقعی بود کمی که نزدیک شدیم دیدیم روی یک دیوار نقاشی کشیدنش

Thursday, February 1, 2007

و اینک اخر الزمان





حالم بد شده این مدت انقدر درباره سیایت نوشتم ولی انقدر خبرهای عجیب دیدم و شنیدم که نمی تونم بی خیالش شم یادتونه چند وقت پیش از تبلیغ گسترده شبکه های غربی که ادعای بی طرفی دارن درباره آماده کردن افکار عمومی جهان بر علیه ایران خبر داده بودم و اون همون تبلیغ گسترده شبکه فرانس 24 تو تعداد زیادی از بیلبردهای شهر پاریس بود حالا اینو بشنویید



طي روزهاي گذشته شوراي روابط خارجي آمريکا تبليغاتي يک هفته اي را به منظور حساس ساختن مردم آمريکا در خصوص آنچه تهديدات هسته اي ايران خوانده، آغازکرده است. اين تبليغات شامل دو بخش 30 ثانيه اي تلويزيوني است که در شبکه هاي ، سی ان ان ام بی سی و فاکس نيوزدر واشنگتن، مريلند وويرجينياي شمالي نمايش داده شده است



اما متن تبلیغ ها چیه



تبليغ اول
ساعت هسته اي درحال حرکت است... وزمان به آخر مي رسد.
ايران بزرگترين دولت حمايت کننده تروريسم، و پشتيبان حملاتي است که صدها آمريکايي را کشته است در مرحله بعد يک گروه ايراني 25000 نفر را به رخ مي کشد که آماده هستند به عمليات هاي انتحاري درآمريکا واروپا دست بزنند.حالا، با نقض قطعنامه شوراي امنيت، ايران درحال توسعه توانايي هاي هسته اي خطرناک است واين خطرکه آن را با ديگران تقسيم کندوجود داردبراي صلح برپا خيزيد با کاخ سفيد تماس بگيريد وازآنها بخواهيد که تحريم ها را عليه ايران تشديد کنند



تبليغ دوم



رييس جمهوري ايران هولوکاست را نفي کرده وگفته مي خواهد اسراييل ازروي نقشه حذف شود وازحملاتي که صدها آمريکايي را کشته، حمايت کرده است ايران هزاران نفر از کودکان خود را روي ميدان هاي مين فرستاده است درحالي که تنها کليدهاي پلاستيکي دردست داشته اند تا با آنها قفل درهاي بهشت را بازکنند. حالا، با نقض قعطنامه سازمان ملل، ايران تلاش مي کند فن آوري هسته اي را با ديگران شريک شود



این متن دو تبلیغ علیه ایران هستنند



قابل توجه دوستان عزیز انتشار این دو اگهی اصلا به خاطر این نیست که من با ان موافقم بلکه باهاش مخالفم فقط می خواستم بگم رسانه های خارجی دارن سعی می کنند افکار عمومی جهان را اماده کنند جالبه بیشتر این رسانه ها هم شعارشون اینه دقت انصاف بی طرفی به این کلمه اخر توجه کنید بی طرفی



من چیزی دیگه نمی گم چون سرو کارم می یوفته به مهمانداران مهربان هتل حال داریدا کی واسه خودش شر درست می کنه